دیکشنری
داستان آبیدیک
مامور گارد
english
1
general
::
guard
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
مامور جزء
مامور جزء یا مامور اجرایی دادگاه
مامور خدمت
مامور خفه
مامور دارایی
مامور رسمی
مامور سیاسی
مامور شد آنرا بازرسی کند
مامور شدن
مامور شمارش آراء
مامور عالی رتبه
مامور عملیات پایاپای بانکی ـ
مامور فراخواندن شهود، کارشناسان و غیره در دادگاه
مامور فروش
مامور قضایی
مامور گارد
مامور گمرک
مامور مالیات بر درآمد
مامور مالیاتی
مامور مخفی
مامور مسئول زندانیان در دادگاه
مامور وصول
مامور وصول مالیات
مامور کردن
مامور کشف و اعلام علت مرگهای ناگهانی یا مشکوک یا مرگهای ناشی از حوادث و سوانح
مامور کنسولی
مامورانتامات
ماموریت
ماموریت به عنوان سفیر به خارج از کشور
ماموریت دادن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید